در کشوری که جوانان برای اجاره یک خانه ۳۰ متری باید از بانک و پدرزن همزمان وام بگیرند، مجلس نشسته و با ژست حمایت از خانواده، میخواهد مهریه را به ۱۴ سکه محدود کند؛ گویی با کم کردن سکه، عشق زیاد میشود و با تغییر عدد، بحران ازدواج حل. این تصمیم نشانهای است از درک نادرست قانونگذاران از واقعیت پیچیده روابط زن و مرد در ایران امروز؛ جایی که قوانین خانوادگی همچنان در قرن گذشته ماندهاند اما جامعه هزار کیلومتر جلوتر دویده است.
طرح تعیین سقف ۱۴ سکه برای مهریه، این روزها سروصدای زیادی به پا کرده از صحن شلوغ مجلس گرفته تا کوچه و خیابان و فضای مجازی، طرحی که موافقانش آن را حمایت از مردان میدانند و مخالفانش آن را عقبگرد در حقوق زنان اما آیا واقعاً با عددسازی میتوان مسائل ریشهدار جامعه را حل کرد؟ بیایید یک قدم عقبتر برویم و کل قاب را ببینیم.
تهران تا تایباد؛ جامعهای خسته، جوانانی بلاتکلیف
در شهری مثل تهران یا مشهد، اگر امروز از جوانی بپرسید چرا ازدواج نمیکنی، جوابهایی از جنس بیکاری، گرانی مسکن و ترس از آینده میشنوی، نه ترس از مهریه! بله، مهریه برای برخی خانوادهها دغدغه است، اما نه مانع اصلی ازدواج.
در شهرهای کوچکتر هم مهریههای سنگین بیشتر نقش گروکشی خانوادگی دارند تا تضمین آینده زن اما فراتر از عدد سکهها، این خود ماهیت ازدواج ایرانی است که به گرهای پیچیده تبدیل شده، گرهای که با قوانین یکطرفه و نگاههای سنتی، بیشتر هم کور شده. مهریه ۵۰۰ سکهای دختر آقا یا ۳۰۰ سکهای دختر حاجی، بیشتر نوعی رقابت بیفایده شده تا حمایت واقعی از زن.
در کشوری که زن با امضای عقدنامه، نه فقط شریک زندگی، بلکه عملاً تابع قانونی شوهر خود میشود -از حق خروج از کشور گرفته تا اجازه اشتغال، تحصیل، انتخاب محل زندگی و حتی حضانت فرزند- طرح مجلس برای کاهش سقف مهریه، بیش از آن که اصلاح باشد، تلاشی است برای سرپوش گذاشتن بر یک ساختار ناعادلانه.
واقعیت این است که در چنین چارچوبی، ازدواج برای بسیاری از زنان تحصیلکرده و مستقل، بیش از آنکه انتخابی عاشقانه باشد، معاملهای پرریسک بهنظر میرسد. آیا دختری که سالها تحصیل کرده، استقلال مالی دارد و در جامعه حضوری فعال دارد، حاضر است آیندهاش را به رابطهای بسپارد که در آن برای ابتداییترین حقوقش نیازمند اجازه مرد باشد؟
اگر دختری در ابتدای راه، از پیچیدگیها غافل باشد اما تجربه نشان داده بسیاری از زنان بعدها با واقعیتها متوجه میشوند و تنها راه رهایی را در طلاق میبینند و این تازه آغاز ماجراست؛ طلاق در ایران مسیری پر از مین است: از برچسبهای اجتماعی تا جنگهای حقوقی فرسایشی، از فشار خانوادهها تا تضییع حقوق فرزند.
با همه اینها، مجلس همچنان با افتخار از کاهش مهریه سخن میگوید؛ گویی که با سبک کردن عدد سکهها، باری از دوش جامعه برداشته شده اما واقعیت تلخ آن است که ما به جای اصلاح قانون و بازتعریف روابط خانوادگی، همچنان سرگرم چانهزنی بر سر عددها هستیم؛ در حالی که ریشه بحران، جای دیگریست.
قوانین یکطرفه، ازدواج را قفس کرده
بیایید از زاویهای دیگر نگاه کنیم: در جامعهای که قوانین خانوادگی و حقوقی غالباً به نفع مردان نوشته شدهاند، زن با ازدواج عملاً خود را دربند میکند. در گذشته، این قابل توجیه بود؛ زن در خانه میماند، کار نمیکرد و وابسته مالی به شوهر بود. پس مهریه و شروط ضمن عقد، نوعی تضمین بودند.
اما امروز، وضعیت فرق کرده، بیشتر زنان تحصیلات دانشگاهی دارند، سهم زیادی از بازار کار را گرفتهاند و از نظر اقتصادی مستقلتر شدهاند. درعینحال، همچنان همان قوانین سنتی جاریست. از زن انتظار خانهداری هست، ولی باید دوشادوش مرد هم کار کند. از مرد انتظار تامین مالی هست اما سهم زن در تصمیمگیری حقوقی همچنان محدود است. این تناقض، ازدواج در ایران را به معاملهای یکطرفه با ریسک بالا برای زنان و مردان تبدیل کرده، زن نگران نداشتن حقوق کافی، مرد نگران مهریه و تعهد مالی.
مجلس در نقش قیم اخلاقی
نمایندگان مجلس با شعار مردمداری و نجات مردان زندانی مهریه وارد گود شدهاند اما یک سوی دیگر ماجرا را نمیبینند. چرا هیچ طرحی برای بهروزرسانی قوانین خانواده، بازتعریف نقشهای زن و مرد، یا توانمندسازی طرفین ارائه نمیشود؟ دولت هم در این بین، سکوتی پرمعنا دارد؛ نه طرح اصلاح ساختار ازدواج را پی میگیرد و نه جسارت نقد مجلس را دارد.
در دنیا چه میگذرد؟
در بسیاری از کشورها، مهریه مفهومی ندارد. در عوض، قانون از دو طرف حمایت میکند: بیمه، دسترسی به بازار کار، حقوق مالی پس از طلاق و مشارکت برابر در تصمیمگیریها. در کشورهای اسلامی مثل مالزی، مهریه عددی نمادین است. در ترکیه، زن و مرد حقوق متقابل دارند و در صورت جدایی، قانون از توازن حمایت میکند، نه از جنسیت.
نسخه غلط برای بیماری اجتماعی و فرهنگی
اگر طلاق، زندان مهریه، بیاعتمادی بین زن و مرد و سقوط نرخ ازدواج را به عنوان علائم یک بیماری بدانیم، طرح ۱۴ سکه فقط یک مسکّن است، آن هم برای گروهی خاص. مشکل اصلی، نبود سازوکارهای عادلانه، فقدان آموزش حقوقی و فشارهای اقتصادی است. وقتی قوانین یکطرفه باقی بماند، چه مهریه ۱۴ سکه باشد، چه ۵۰۰ سکه، باز هم کسی در این میدان احساس امنیت نخواهد کرد.
مهریه ۱۴ سکه شاید در ظاهر دل مردان را خنک کند، اما دل جامعه را گرم نمیکند. برای بازکردن این کلاف سردرگم به چیزی بیش از قانون عددی نیاز داریم: بازنگری کل ساختار ازدواج در ایران. حقوق برابر، مسئولیتهای متقابل، آموزش پیش از ازدواج، بیمه حقوقی زوجین و حمایت پس از طلاق، پایههای واقعی یک رابطه پایدار است، نه تعداد سکهها.
تا وقتی نگاه ما به ازدواج، تقسیم وظایف سنتی در بستهای مدرن باشد، هر قانونی هم که بنویسیم، به بنبست خواهیم رسید.
نظر شما